مقدمه
همه ي ما در طول زندگي با نياز هاي گوناگوني روبرو هستيم .(نياز به آب،هوا،مسكن و...) اما كاملا روشن است كه نياز هاي انسان تنها به امور جسمي محدود نمي شود ونياز هاي روحي اگر مهم تر نباشد يقينا كم اهميت تر نخواهد بود
.يكي از مهم ترين نياز هاي روحي انسان نياز به محبت است،خداوند مهربان ما انسانهارا طوري افريده است كه ديگران را دوست ميداريم و مي خواهيم ديگران نيز مارا دوست بدارند و نياز به محبت انقدر جدي است كه اگر كسي تمام نعمات دنيا را داشتهباشد اما ديگران او را دوست نداشتهباشند خود را خوشبخت نميداند.اگر اندكي دقت كنيم متوجه خواهيم شد كه ما بهطور اگاهانه و ناخوداگاه به دنبال دوست هستيم زيرا خداوند ما انسانهارا با "روح جمعگرايي"افريده است پس دوست يعني همدم ، همراه ، يكدل و...كه عدهاي دوستي را بهعنوان يك ارتباط خاص و عدهاي ديگر ان را بهعنوان يك معاشرت ساده ميدانند و هيچ انساني نيست كه با قطع روابط و بريدن از دوستانش به ارامش برسد بلكه اگر بداند در اين دنياي پهناور هيج قلبي نيست كه براي اوبتپد زندگي برايش تاريك و بيمعنا ميشود .
1.نياز به دوست
فرزندم نخست دوست سپس راه امام علي(ع)
بي وجود دوستان انسان چگونه ميتواند از گردنهها و دشواريهاي زندگي بگذرد؟انساني كه هنوز نتوانسته شبكهاي از روابط را براي خود بوجود اورد تا اورا در تحقق اهداف و حل مشكلاتش ياري رساند،موفق خواهدشد؟ايا هرگز شنيدهايد كه يك رهبر بيانكه بر شانه هاي دوستش گام نهد پلههاي مجدو عظمت را بپيمايد؟(مدرسي،1391: 11).در واقع زواياي گونا گون وپيچيدهاي وجود دارد كه اين امر مهم را روشن ميسازد ؛ به اجمال مهم ترين انها را بر ميشماريم:
1)محبت نياز اساسي:تلاش و كوشش افراد و در راستاي تامين احتياجات اساسي است.بهطور كلي ميتوان نياز هاي انسان را به دودستهي نيازهاي بدني و رواني تقسيم نمود.نيازهاي اساسي بدني عبارتند ازاموري كه تامين انها براي ادامهي حيات بدن ضروري است و نياز هاي اساسي رواني عبارتند از اموري كه سلامت رواني افراد را تامين ميكندكه از اصيلترين و مهمترين احتياجات اساسي رواني، احتياج به محبت است كه بوسيلهي پدر، مادر ،همسالان،دوستان و...تامين ميشود و كمبود اين نياز موجب بوجود امدن عقده و خودكمبيني در فرد ميشود،(كاشفي،1391: 11و12).حقيقت ان است كه بدون دوستيها هرگز موفقيتي در كار نخواهد بود و بدون برخورداري از روابط هرگز دوستي وجود نخواهد داشت و بدون محبت هرگز روبطي وجود نخواهدداشت،(مدرسي،1391: 11.)
2)ميل به زندگي اجتماعي:تمايل به زندگي اجتماعي وجامعهگرايي يكي از ويژگيهاي انسان است،تا انجاكه گفته ميشود:انسان حيواني اجتماعي است. از نظر ارسطو همين ميل منشا پيدايش جوامع انساني در تمدن هاي بزرگ شدهاست. ادمي در هر مرحله از زندگي خود محتاج به جمعي است كه به ان احساس تعلق كند.اين جمع نخست خانواده بعد مدرسه وسپس اجتماع است.انسان بوسيلهي جمع خود را
ميشناسد و به استعداد هايش پيميبرد و درواقع همين اجتماع است كه انسان ها را دور هم جمع كرده و اسايش انان را فراهم نموده است.
هين غذاي دل بده از همدلي روبجو اقبال را از همدلي
(كاشفي،1391: 11- 15).بانوجه به اين دو موضوع مشخص ميشود كه نياز به دوست ضرورتي است كه از ان مفر وگريزي نيست زيرا دوست بر اورندهي محبت و شكوفاگر زندگي اجتماعي است.(همان : 17).
باچه كسي دوستي ورزيم؟
چه كساني شايستهي دوستياند؟ اگر در زندگي خود با دوستان زيادي روبرو هستيم كدام يك را به برادري برگزينيم؟از انجا كه دوست تاثير بزرگي بر دوست ميگذاردبايد كسي را به دوستي برگزينيم كه تاثيرات خوب و مثبت داشتهباشد.نبايد در جستوجوي دوست براييم بلكه بايد در پي صفاتي برويم كه يك دوست خوب دارد. پس ايا اين صفتها كدامند؟(مدرسي،1391: 57).
الف)پرهيزگاري:يكي از گروههايي كه در كلام وحي در زمرهي دوستان قلمداد شدهاند ، انسان هاي متصنف به تقوا وپرهيزگاري اند گروهي كه خداوند متعال بارها وبارها انان را محبوبان خويش معرفي كرده و به دوستي با انان تصريح نموده است و پرهيزگاران نيز،در دوستي با خداوند ان چنان پيش رفتهاند كه به ملازمت و همراهي او دست يافته اند.اما حال پرهيزگاري چيست؟(تقوي)كه وصيت خداوند به بشريت است،برترين لباس عفاف،كليد شايستگي،هدايت،كرامت وسبب قبولي اعمال از سوي پروردگار است.در تحليل لغوي اين واژه(وقوي)بوده واسم مصدر ان از فعل اتقي از مادهي وقايه است؛از اين رو،تقوا در لغت يعني انجام دادن كاري براي در امان ماندن از خطر وبنابه سخن امام صادق(ع)اين چنين است:
لا يَفْقَدِكَ الله حَيْثَ اَمْرَكَ وَلا يَراكَ حيث َنَهاك : تقوي عبارت از ان است كه خداوند تورا از انجا كه امر فرموده،غايب نيابد و از انجا كه نهي فرموده،تورا نبيند ،(كاشفي،1391: 106- 108).
ب)دانش: روايات بسياري برگزينش داشمندان،خواه ديني و خواه غيرديني،بهعنوان دوست در زندگي تاكيد ميورزند.زيرا هنگامي كه با دانشمندان مجالست ميكنيم دستكم بايد به دانشها و اموزشهاي انان گوش بسپاريم بنابر اين اوقات ما بيهوده نميگذرد.حديث شريف ميفرمايد : (دانش را از دهان مردان بگير).ما فراوان مشاهده ميكنيم افرادي را كه بعضي مسايل شرعي خود را نميدانند و شايد هفتاد سال بدين ترتيب زندگي كرده اند و عباداتشان باطل وبر باد رفته است اما كوته زماني با دانشمندان مينشيند ومسالهاي را از انان ميشنوند كه همان موجب درستي اعمالشان ميشود.پس دوستي با دانشمندان مايهي فخر وسرافرازي است و همنشيني با انان ارمغانش حكمتي است كه دل را زنده ميكند چنان كه باران زمين خشك را.(مدرسي،1391: 58- 59)
3)شكيبايي:چه كساني ميتوانند ادعا كنند كه در كوران حوادث به صبر نيازي تدارند؟چه كسي باور ندارد كه صبر ميتواند كليد مشكلات سخت و پيچيدهي دنيوي و اخروي باشد؟خاوند متعال كساني راكه به اين صفت ارسته اند ،محبوبان خويش ميداند وبه محبت ودوستي با انان تصريح ميكند ، زيرا به خوبي ميداند كه صبر، نقش ارزندهاي در حيات بشري دارد و همهي انسانها به ان نيازمند هستند . از اين رو براي انكه ادمي به اين صفت ارسته گردد ، صبرپيشه گان را به عنوان دوستان حقيقي معرفي ميكند تا در پرتو همدمي با انان اهسته،اهسته اين صفت به انسان سرايت نموده ،و همچون ايشان به محبوب ازلي و ابدي دستيابد و به مقامي نايل شود كه خداوند در قران به ان تصريح فرموده است ، (كاشفي،1391: 113و114).
نيكي و فضيلت:گروه چهارمي كه انسان بايد با انان دوستي كند ،مردمان بزگوار وپايبند به فضايل ومحسنات هستند.حديث شريف ميفرمايد: (خوشبحت ترين مردم كسي است كه با مردمان بزرگوار مساعدت كند.) و اگر درپي شرافت و بزرگواري هستيم بايد با مردمان نيكوكار همنشيني كنيم ، (مدرسي،1391: 64). نزديكي با نيكوكاران ،موجب ميشود كه خلق و خوي ايشان به انسان منتقل ميشود تا اونيز در زمرهي نيكو كاران قرلر بگيرد وبتواند در جرگهي دوستان خدا وارد شود .
صحبت نيكان بود مانند مشك كز نسيمش مغز جان يابد اثر
پس فرد نيكوكار در نزد خدا جايگاه والايي دارد و دوستي با او ثمرات شيرين و خوشي دارد،(كاشفي،1391: 121و125).
ث)خرد: (دشمن خردمند بهتر از دوست نادان است)، زيرا نادان ميخواهد سود برساند اما زيان وارد ميكند.چنين انساني ممكن است خوش قلب هم باشد وبراي خدمت به تو تلاش كند اما به جاي اين كار خيانت ميكند و دوست نادان بيخردي است اخلاق ادمي را به تباهي ميكشد امام علي(ع) ميفرمايد: (اباداني دلها در معاشرت با خردمندان است.)، (مدرسي،1391: 60).
ج)پاكي:گروه ديگري كه خداوند از انها به عنوان دوست راستين ياد كردهاست ، پاكان و خواهان پاكياند.خصيصهي بارز اين گروه ، پاكي و طهارتشان ميباشد ، طهارتي كه حضرت مريم(ع)،حضرت عيسي(ع)،اهلبيت و توبهكنندهگان به ان توصيف شدهاند.اين واژه به معناي پاكي است ، وهم به طهارت نفس،جان و روح اطلاق ميشود،وهم شامل طهارت جسم ميشود. هرچند طهارت روح ونفس مهمتر ازطهارت جسم است ، اما طهارت جسم مدخلي است براي طهارت جان و به ان تاكيد شدهاست . ابوايوبانصاري و انسابنمالك ميگويند: (( هنگامي كه ايهي (فيهِ رَجال يُحِبونَ اَن يَتَطَهَرون والله يُحِبُ المُطَهَرين) نازل شد، رسول گرامي اكرم فرمود: اي گروه انصار، خداوند به سبب طهارت شما را ستوده است ، حال طهارت شما به چيست؟گفتند:براي نماز وضو ميگيريم ، پس از جنابت غسل ميكنيم وبا اب ، نجاست را از بدن خود برطرف ميكنيم . حضرت فرمودند :طهارت همين است ، پس به ان پايبند باشيد.))
بر زبان الحمدو اكراه درون از زبان تلبيس باشد يا فسون (مولانا)
بنابر اين پاكان كسانياند كه از سر تقوا وايمان ، جسم و جانشان ، بدن و روحشان از الودگيها پاك و طاهراست.(كاشفي،1391: 127- 130 ).
3. تاثير دوست
در تجزيه دوستي با او به تاثير عميق دوست بر انسان پي بردم ۀ دوستي پيوند قلهاست وگر قلبي مجزوم كلام و رفتار كسي شد ، ميكوشد تاصاحب خود را همانند او سازد . لذا گاه پيوند دوستي تا انجا پيش ميرود كه شخص ميكوشد مانند دوست خود قدم بردارد ، حرف بزند و زندگي كند . پس انجاست كه عمق سخن پيامبر كه فرمودند: ((ادمي برايين دوست و رفيق خود است.)) اشكار ميگردد. از طرفي زماني كه به ميزان تاثير دوست ميانديشيم ، هراسي وجودمان را فرا ميگيرد ،(اعتصامي و جوارشكيان ،1393: 160). زيرا تاثير دوست بر دوست ناگهاني و ملموس نيست كه بتوان به راحتي درست را از نادرست باز شناخت ، بلكه تاپيري تدريجي ، اندك اندك و پنهان دارد . امام علي (ع) ميفرمايند : ((از همنشيني با پادشاهان و دنياپرستان بپرهيزيد كه مجالست با انان دين شما را از بين ميبرد و شما را به نفاق و دو رويي مبتلا ميكند و اين دردي است بيدرمان كه سنگدلي مياورد و فروتني وخشوع را از شما سلب ميكند . بر شما به دوستي و همنشيني با مردمان معمولي زيرا كان جواهر را در ميان انان مييابيد .))،(مدرسي،1391: 23).
4.و ظايف ما نسبت به دوست
هر چند قران كريم مهمترين محور فضايل اخلاقي را محبت ميداند ، اما (دوستي) را در چار چوب خاصي مطرح ميسازد ، (كاشفي،1393: 42و43). نگهداري برخي چيز ها از به دست اوردن ان مشكلتر است . اين مشكلات دوجهت دارد:1- از نظر گرانبها بودن وبا ارزش بودن 2- از جهت ظرافت و شكنندگي.به همين دليل حفظ دوستي از پيداكردن دوست مشكلتر است چه بسا كه انسان بعد از سالها دوست خوبي پيدا ميكند ،اما بايك رفتار نسنجيده اورا از دست ميدهد .پس اگر بخواهيم دوستي بادوامترداشته باشيم بايد وظايف خود را نسبت به دوست انجام دهيم .برخي از اين وظايف عبارتند از:
1)ميانه روي در دوستي : انسان بايد حد دوستي را رعايت كند و از اعتدال خارج نشود تا دوستي تداوم يابد .شيفتگي بيش از اندازه به دوست يكي از عوامل اصلي در خروج از ميانه روي است . ميانه روي ايجاب مي كند كه در عين اعتماد به دوست ، از گفتن همهي اسرار به او بپرهيزيم زيرا بسيار اتفاق افتاده كه بعد ها اين دوست از ما جدا شود و از ان اعتمادي كه به او كردهبوديم سوءاستفاده نماييد،(اعتصامي و جوار شكيان ،1393: 163و165).حديث شريفي است كه ميفرمايد: ((در دوستي با دوستان اعتدل نگهدار ، چه شايد روزي دشمن تو شود . ودر دشمني با دشمنت اندازه نگهدار چه شايد روزي دوست تو شود ،(مدرسي،1391: 43).
2)احترام به دوست : امام باقر(ع) ميفرمايند : (همان طور كه دوستت به تو احترام ميگذارد تو نيز بايد به او احترام گذاري.)كوچك شمردن دوست ونام بد بر او نهدن ،عزتش را خدشه دار ميكند و اين از نمونه هاي بياحترامي است.مسخره كردن وي وپرهيز از غيبت كردن نيز از نمونه هاي احترم به دوست است،(اعتصامي و جوارشكيان،1393: 163).
3)وفاي به عهد : گاهي كسي به دوستش وعده ميدهد اما به ان عهد وفا نميكند . اين كار گناهي است كه هيچ كفارهاي ندارد ، زيرا خلف وعده اعتماد ميان دوستان را ازبين ميبرد و اعتماد همچون شيشهاي است كه اگر شكسته شود ديگر نميتوان ان را به شكل اولش در اورد.امام علي(ع) ميفرمايند: ((سبب الفت ، وفاي به عهد است.)) ونيز ميفرمايند : ((كسي كه به خوبي وفاي به عهد كند ،شايستهي گزينش است.)) ، (مدرسي ، 1391: 431).
4)توقع بجا و منصفانه : امام علي (ع) ميفرمايند: ((كسي كه از دوستش جز فداكاري توقعي ندارد، همواره خشمگين و ناراحت است .)) از اين سخن چنين بدست ميايد كه نبايد انتظار داشته باشيم دوست ما هرگونه خواستهي مارا براورده سازد و در هر امر باطل و ناحقي از ما حمايت كند،(اعتصامي و جوارشكيان،1393: 164).
4. شناخت دوست واقعي :
دوست پيوسته همراه وملازم انسان است ، انهم نه فقط در دنيا كه در اخرت نيز هست و اينجاست كه مسالهي اهميت دوستان وگزينش انان خود نمايي ميكند . پس دوست از هويت دوستان و موقعيت او پرده برميدارد، تا انجا كه گفته ميشود : (( بگو با كه دوستي تا بگوييم كيستي.)) به همين دليل است كه هركس شايستهي دوستي نيست و بر انسان لازم است كه دوستان خود را از ميان مردم گزينش كند ، همچون پرندهاي كه دانهها خوب را از ميان دانههاي بد جدا ميكند،(مدرسي ،1391: 43). پس ويژگي هاي يك دوست خوب عبارتند از:
1)تملق وچاپلوس نيست: اوهيچگاه بي جهت از دوستش تعريف نميكند ، اگر چه از تذكر دريغ ندارد اما هرگز با ايراد هاي بي مورد به تحقير دوستش نميپردازد. هدف او در دوستي سوء استفاده از اين رابطه نيست . او نه اهل تملق است ونه به ديگران زور ميگويد او برتر از ان است كه ديگري را براي رسيدن به اهدافش به بازي بگيرد،(اعتصامي و جوارشكيان ،1393: 158).
2)در سختيها كمك دوستش ميكند: دوست واقعي كسي است كه در سختيها و گرفتاريها يار دوستش باشد.هنگامي گه ديگران رهايش ميكنند در كنار او باشد و ان گاه كه ديگران اورا تكذيب ميكنند تصديقش كند .درست انگونه كه پيامبر و خديجه باهم رفتار ميكردند،(مدرسي،1391: 53)
3) دوست واقعي عيب يارش را ميگويد : من در ايينهي با صفاي دوستم به حقيقت خود پيبردم.شناخت ضعف هاي خود تاشي از عيبگرفتن هاي او نبود ، بلكه رفتار صميمانه و مخلصانهي او به من نشان ميداد كه نقص كارم كجاست . اگر لباسم خاكي شده باشد يا بر صورتم سياهي نشسته باشد سپاسگزار ايينه خواهم بود كه زشتي هايم را به من نشان دهد واگر دوستي هم مرا متوجه احوالم كند ، با او دشمني نخواهم كرد و سپاس گزار او خواهم بود.امام صادق (ع) ميفرمايند: ((محبوب ترين برادران نزد من كسي است كه عيبهاي مرا به من هديه دهد. )) ،(اعتصامي و جوارشكيان ،1393: 158).
4)دوست واقعي در سفر شناخته ميشود:ادمي در سفر شناخته ميشود،ادمي درسفر لباس تكلف و ريا را از تن خود بيرون ميكند و ان طور رفتار ميكند كه واقعا ميانديشد و اينجاست كه انسان ميتواند دوست واقعي را بشناسد ، (مدرسي،1391: 55).
5.از دوست شدن تا دوست ماندن
دوستي يكي از اساسيترين روابط ميان انسانهاست . ما به دوستانمان ايمان داريم و حكمتي را كه در خوشيهاي دوستانه مييابيم باور داريم و همچنين قدرت دستاني را كه به هنگام محنت يكديگر را ميفشارند و معجزهي اغوشباز دوستان نيز؛در زندگي دوستاني ميايند و دوستاني ميروند همانگونه كه فصلها از نظرتان ميگذرد،گذر فصلها نشانگر ان است كه ما پير شدهايم اما دوست واقعي مارا پا برجا نگه ميدارد.شايد بتوان گفت دوستي يكي از اساسيترين روابط ميان انسان هاست و بيترديد ارتباط براي همهي افراد ارزشمند است.اما نكتهي حائر اهميت اين است كه انچه از يك ارتباط دوستانه انتظار داريم همراهي دلهايي است كه ميخواهيم در سردرگم روزگار كنارمان باشد.لابد شنيدهايد كه ميگويند:دوست خوب مانند يك كتاب جالب و خواندني است بهطوري كه درون ان از ظاهرش بهتر است.دوستان در ظاهر هاي مختلفي در كنار ما سبز ميشوند اما ما بايد همهي موانع را برداريم و اجازه دهيم كه دوستانمان بدانند واقعا براي انها ارزش قائليم و اين كار نيازمند بهرهبرداري از مهارتهاي ويژهاي است.اين روزها كه همهي ما درگير مشكلات زندگي هستيم معمولا فراموش ميكنيم تا دوستيهايمان را ابراز كنيم،براي انجام اين كار كافي است احساسات قلبي خود را در كلماتي چند به انها هديه كنيم تا با اين كار او محبت مارا در دلش احساس كند،(اينترنت ، وبلاگ معلم و هنر معلمي).
6.حقوق اساسي دوستان
همچنان كه براي خريد يك ماشين بايد بهايي پرداخت براي به دست اوردن انسانن نيز بايد چنين كرد.پس هيچ چيز بيبها نيست.بهاي دوست همان است كه اسلام از ان بهعنوان (حق دوست)ياد ميكند.دوستي علاوه بر اينكه يك موضوع ديني ومقدس است،مسالهي بهرهبرداري نيز هست.همانگونه كه اگر بازرگانان مال بيشتري را مورد بهرهبرداري قرار دهند ،سود بيشتري ميبرند.ادمي نيز چنانچه نسبت به ديگران محبت و بخشش بيشتري بروز دهد بر استحكام وريشهدار شدن رابطهاش با انان افزوده ميشود. از منظر احاديث ائمه بعد از ايمانبه خدا و عبادت ، چيزي برتر از به دست اوردن برادري مومن و دوستي شايسته و صالح نيست . حقوقي را كه روايات براي دوستان بيا كردهاند ميتوان در اين سه حق خلاصه كرد:1- حق روحي 2- حق معنوي 3- حق معنوي
از نظر پيامبر،((مومن برگردن مومن هفت حق دارد كه خداوند انهارا واجب كرده است )).كه ما پنج مورد از انها را بيان ميكنيم :
1- در دلش به او مهر ورزد 2- پس از مرگ جنازه اش راتشييع كند 3- به هنگام بيماري به عيادتش برود 4- با مال خود او را ياري رساند 5- در نبودش حرمت اورا نگه دارد ، (مدرسي،1391: 91و92).
7.حقوق يخچالي: دكتر ويل ميلر در يكي از اثار خود چنين مينويسد : اغلب مردم به همديگر ميگويند زندگيشان انقدر پر مشغله شده كه وقتي براي ابراز دوستي ندارند حال من از انها ميپرسم شما بخاطرمشغلهي كاري دوستي نداريد يل براي انكه دوستي نداريد غرق در كار شدهايد . حقيقت ان است كه بخش تعظمي از زندگي ما جبران ان چيزي است اساسا در اختيار تداريم و ان انواع روابط دوستانهي مفيد است كه ميتوانند زندگي ما را زيباتر كند ، ما براي زندگي مستقل ساختهنشدهايم بلكه لازمهي زندگي انسان ارتباط با سايرين ودوستي با انان است ،(اينترنت،وبلاگ معلم وهنر معلمي).
8.محيط دوستي
گلداني رابرداريد ودر ان دانهاي بكاريد؛ديري نميپايد كه بذر رشد ميكند . اكنون روي گلدان سرپوش تيرهاي بگذاريد كه مانع از رسيدن نور و هوا به گل شود ، چه اتفاقي ميافتد؟بوتهي گل پژمرده ميشود ،در صورتي كه تنها كاري كه سر پوش كرده تغيير جو حاكم بر بوته بوده است كه گل را خراب كرده ومنجر به مرگ ان شده است . دوستي چون بذر است كه در فضايي خاص رشد ميكند و تباهي ان فضا منجر به مرگ ان ميشود.اعتماد متقابل ميان دوستان فضاي طبيعي دوستي ميباشد وبه محض انكه بدگماني ميان برادران حاكم شود ، دوستي به دشمني ميگراييد و رابطهي ميان دو دوست به تيرگي ميانجامد.پس همانطور كه براي رشد ميكروبها محيطي ناسالم وغير بهداشتي لازم است براي اشاعهي فساد و ايجاد تفرقه ميان دوستان نيز بد گماني كافي است سوءظن ويا بد گماني بوجود ايد.پس وظيفهي ما در جوامع ايماني پرداختي دايمي به پاك كردن فضا وضد عفوني كردن دوستي ها از طريق خوشگماني و اعتماد متقابل است،(مدرسي 1391: 237-238).
9. واژه شناسي دوست در قران
1)قرين : اين واژه به معناي دوست ورفيق است ودر قران نيز به معناي دوست امده است
2)رفيق : واژهاي كه يك بار در قران امده است و از ماده رفق گرفته شده وبه معناي مداراست
3)ولي : اين واژه كه 124 بار به صورت اسم 112 بار به صورت فعل به كار رفته وبه معناي سرپرستي است و به عنوان استعاره در معناي نزديك به كار مي رود
4)حميم : ريشه اين واژه از"حم" و به معناي حرارت شديد است اما در عين حال به دوست نيز اطلاق ميشود زيرا دوست بايد فردي خونگرم و مهربان باشد،(كاشفي،1391: 69-73)
10.با چه كسي دوستي نورزيم
هميشه ممكن است كسي را به عنوان دوست برگزينيم كه نه تنها سودي براي ما نداشته باشد بلكه شر او نيز گريبان گيرمان شود ،(كاشفي،1391: 48). احمق،بخيل،بدكار و دروغگو چها گروه اجتماعي اند كه نبايد با انان دوستي شود ،زيرا در جامعهاي كه با دروغگو،بدكار،احمق و بخيل دوستي شود موجبات رشد اين افراد را فراهم مي اورد تا انجا كه ممكن است يكي از انان بر مسند حكومت نشيند وازانجا فساد و رفتار زشت خودرا درميان مرم رواج دهد ، اما در صورتي كه با اين افراد دوستي نشود انان در جامعه دوستي نخواهند يافت و سعي ميكنند به سمت رفتارهاي خوب بروند وكارهاي اشتباه خود را درست كنند،(مدرسي،1391: 71-72).قران با تعابير گوناگون خداوند مهربان را بهترين دوست انسان معرفي ميكند.همان طور كه در ايهي زير امده :
(وَعَسي اَنْ تُحِبوا شَيْئَا وَ هُوَ شَرَلَكُم و اللهُ يَعْلَمُ : و بسا چيزي را دوست مي داريد و ان براي شما بد است وخداوند ميداند .)در مييابيم كه خداوند خوبيها و بديهاي مارا ميداند و ما نميدانيم وتنها اوست كه ميتواند مارا ياري رساند و مسير محبت ودوستي ما را مشخص سازد،(كاشفي،1391: 48).
پس ميتوان نتيجه گرفت كه دشمنان ما فقط به دنبال گوهر ناب جوانياند كه ما نوجوانان بايد با هوشياري و خردمندي تصميم بگيريم كه اين گوهر ناب را جز به بهاي بهشت نفروشيم ، زيرا انان در انتظار يك بار خطاي ماهستند تا مارا براي هميشه از پاك ماندن نااميد كند . خدا نكند كه يكبار اشتباه دشمنانمان را شاد كنيم ؛ اما اگرهم چنين شد ، راه بازگشتي است چون كه خداوند خواهان بازگشت ماست . او با اكسير امرزش خود ، توبهكننده را چون كودك از مادر متولد شده پاك ميكند ،(اعتصامي و جوارشكيان،1393: 161)
خلاصه
انسان بدون وجود دوستان نميتواند از سختيها ودشواريهاي زندگي بگذرد پس نياز به دوست نيازي مبرم واساسي است.اما انسان بايد توجه داشته باشد كه دوستان خود را درست گزينش كند مانند كبوتري كه دانههاي خوب را از دانههاي بد جدا ميكند زيرا دوستان تاثير بسياري در زندگي انسان دارند تا جايي كه گفته ميشود: (بگو با كه دوستي تا بگويم كيستي.)اما بايد توجه داشت كه دوستي در قالب خاصي مطرح ميشود پس ما نيز وظايفي نسبت به دوستانمان داريم. دراين مقاله دوستان واقعي و راستين معرفي شدهاند و با توجه به ايه 216 سوره بقره خداوند برترين وبهترين دوست معرفي شده است زيرا از اينده خبر دارد و صلاح كار مارا ميداند.پس چه نيكوست كه نگاهي مجدد به دوستان حال و گذشتهي خود داشته باشيم وبا عنايت به سخنان خداوند و تدبر در ان در پي همنشينان و ياراني باشيم كه خصلت هاي نيكو را در جانمان احيا كنند و در طي صراط مستقيم و رسيدن به سعادتجاودان مدد كارمان باشند.
اي تو از حال گذشته توبهجو كي كندتوبه از اين توبه بگو (مولانا)
منابع و ماخذ
1.اعتصامي،محمدمهدي و جوارشكيان،عباس(1393)،پيامهاي اسمان سال اول متوسطه ، شركت چاپ ونشر كتب درسي،چاپ دوازدهم
2.كاشفي،محمدرضا(1391)،نگاهي قراني به دوست و دشمن ، نشر كانون انديشه جوان ، چاپ پنجم
3.مدرسي،سيدهادي(1391)،دوستي و دوستان ، بنياد پژوهشهاي اسلامي استان قدس رضوي،مترجمان حميدرضا و حميدرضا اژير، چاپ ششم
( وبلاگ معلم و هنر معلمي)Internet4.
موضوعات مرتبط: مقاله ها
برچسب : نویسنده : danashamuzi بازدید : 189